تا بدین جا بسیاری از بخشهای بسترسازی #برندینگ در متد #ام_آی را بررسی کردهایم. که در این بخشها شامل انگیزهی اصلی، وعدهی اصلی، ارزشها یا خط قرمزها، راهاندازها یا وعدههای فرعی، ویژگیهای بازدارنده، ویژگیهای کلیدی و قوانین مربوط به ارزشها بوده است. دوستانی که تا راهکار بیستم ما را دنبال کردهاند تا حدی تفکر برندشان را شکل دادهاند که البته این تفکر هنوز یک بخش اصلی کم دارد تا هیچ گونه نقصی در آن وجود نداشته باشد. نکتهای که در این متد بسیار حائز اهمیت است تعریف قوانین که باید برای هر بخش تدوین گردد. این قوانین مانند ملات سیمانی باعث همگرایی #تفکر_برند میشود و چند وظیفهی کلی دارند.
در مرحلهی اول بواسطهی قوانین بایستی تعاریف دقیقتری از بخشهای تفکر برند ام آی را ارائه دهیم.
برای مثال اگر وعدههای فرعی را تعریف میکنیم، این تعریف ممکن است کافی نباشد و لازم است بخشی از قوانین به تعریف وعدهی فرعی یا صفت شخصیتی #برند کمک نماید.
همانطور که قبلاً گفتیم وعدههای فرعی دو کاربرد دارد که یکی از آن بواسطهی تعریفهای صفات باعث ایجاد #ارزش_افزوده و بستر #بازاریابی_کلامی میشود و دیگری وظیفهی کمک به وعدهی اصلی را دارد. یک بخش از قوانین وعدههای فرعی را بر اساس چگونگی کمک به #وعده تعریف میکند. و بواسطهی قوانین جزئی مسیر دقیقی را برای کنترل استراتژیها ارائه میدهد. یا مثلاًبرای ویژگیها (چه بازدارنده و چه محرک یا کلیدی) تعریف قوانین میشود که کمک میکند سیستم هر ویژگی، دقیقتر شکل گیرد و تابع عملکرد هر ویژگی شفافیت بیشتری داشته باشد تا وظیفهی آن به درستی اجرا شود. به نوعی قوانین علاوه بر این کاربردها، باعث عدم تناقض در برند نیز میگردد. مثلاً ممکن است بواسطهی تعریف اشتباه از یک صفت به صفتی دیگر لطمه وارد شود یا ویژگی محرک باعث نقض ارزشها شود که وظیفهی قوانین جزئی محافظت از به وجود آمدن این مسیرهای اشتباه در برند است.
یکی دیگر از کاربردهای تعریف قوانین برای هر بخش تفکری، این است که هم زمان وظایف منابعانسانی به صورت شفاف مشخص میگردد و شخصیت هر یک برای حضور در واحد خاص معلوم است.
به طور کلی در متد ام آی هر چه قوانین جزئی گستردگی بیشتری داشته باشد احتمال خطای برند به شدت کاهش مییابد.
رضا رحیمی / مشاور برندینگ و بازاریابی