برند مانی ، برند اصیلی که رنگ و بوی مدرن به خود گرفته است.
این برند یکی از معدود مجموعههایی است که با قدمت بیش از ۱۰۰ سال در حال فعالیت است این کسبوکار در سال ۱۲۵۶ با نام تجارتخانهی رحمانی فعالیت خود را در زمینهی آجیل و خشکبار آغاز نموده است و پس از چندین تغییر جهت بزرگ به دلیل تغییرات در نسل خانوادهی رحمانی، امروز بر اساس تصمیمات جدید، این برند به مانی تبدیل شده است. در سالهای عمر این برند تغییرات متعدد باعث شده است این کسبوکار در جایگاه واقعی خود نباشد. هر چند برند مانی امروزه یکی از برندهای موفق ایرانی است ولی اگر از ابتدا به صورت اصولی فعالیت میکرد، یکی از بزرگترین برندهای دنیا در صنعت آجیل و خشکبار به شمار میرفت.
وعدهی اصلی برند مانی:
با توجه به نقاط تماس این برند در سطح جامعه و در اجزای آن میتوان گفت وعدهی اصلی سلامتی میباشد که برند مانی قصد دارد این محصول را به عنوان یک اسنک سالم در بازار جایگاهسازی نماید. اما آیا سلامتی در بین مخاطبین این صنعت ارزش محسوب میگردد و در وعدههایی که این برند میدهد همگرایی وجود دارد؟
آیا چیزی که در ذهن مخاطب در خصوص مانی شکل میگیرد، شبیه به وعدهی اصلی برند است؟
برای پاسخ به این سوالات لازم است ابتدا با استفاده از ابزارهای روانشناسی و فرهنگی، ذهنیت جامعه را مورد بررسی قرار دهیم. اگر از دنبال کنندگان مجله مارکتینگآیدیا باشید مقالهای در مورد لاکتیویای کاله وجود داشت که در آن وعدهی اصلی برند کاله و محصول لاکتیویا مورد بررسی قرار گرفته بود. تحلیلی که برای برند مانی هم وجود دارد از این جنس است. مانی به عنوان برند خشکبار و آجیل لازم است در وعدهی خود همگرایی داشته باشد و نباید موضوع متفاوتی را تداعی نماید.
مانی مدرن و جدید بودن را تداعی میکند که این تداعی به دلیل بستهبندی، طراحی و به طور کلی هویت بصری این برند است؛ از طرفی پس از سلامتی وعدهای که مانی به مخاطبین خود میدهد لذتبخش بودن است و سوال اینجاست که آیا واژهی سلامتی در مواد غذایی در کنار کلمهی لذتبخش باورپذیر است یا فقط یک شعار قلمداد میشود؟
با توجه به مخاطبینی که در مواد غذایی وجود دارد میتوان آنها را به دو دستهی خیلی بزرگ و کلی تقسیمبندی کرد. دستهی اول افرادی هستند که اغلب خریدهایشان را با الویت لذت، هیجان، خوشمزگی و رفتارهای احساسی انجام میدهند و دستهی دوم افرادی هستند که اکثرا، خریدشان را بر اساس سلامتی، ارزش غذایی و رفتارهای منطقی انجام میدهند.
فکر میکنم مخاطب قرار دادن این دو قشر کنار یکدیگر به بازار خوبی منتهی نشود و کلمهی لذتبخش در کنار کلمهی سلامت باورپذیر نباشد. این بدان معنا نیست که برند مانی نتوانسته محصولی تولید کند که سالم و لذتبخش باشد بلکه از نظر مصرفکننده و رفتاری که از آن سر میزند این کلمات شعاری به نظر میرسند.
این ذهنیت از تبلیغ برندهای بزرگ در دنیا شکل گرفته است و رسانه نقش پررنگی در این موضوع داشته است و معمولا انسانها به دلیل ذات طغیانگر خود، از انجام موضوعاتی که منع منطقی در آنها وجود دارد بیشتر لذت میبرند.
پس در اکثر انسانها، طبق تحقیقات جامعی که از نظر روانشناسی وجود دارد، نمیتوان فرایند اقدام در راستای سلامتی را لذتبخش دانست. برای مثال ما سختی ورزش را تحمل میکنیم که از نتیجهی آن لذت ببریم و کمتر کسی از فرایند تمرینات طاقتفرسای ورزش حرفهای لذت میبرد.
در محصولات غذایی به دلیل کوتاهمدت بودن فرایند تغذیه و بلندمدت بودن فرایند سلامتی، مخاطب اهمیت زیادی برای اینکه در لحظه چه چیزی مصرف کند که در بلندمدت سلامتی داشته باشد، قائل نیست به همین دلیل طعم، خوشمزه بودن، میزان و حجم، برای انسان مهمتر از این است که چه ضرری در بلندمدت به بدنش میرساند.
همهی ما میدانیم که نمک، شکر، نوشابه، سوسیس و کالباس یا فستفود و غذای چرب برای بدن انسان مضر است ولی میزان پرهیز ما از این مواد غذایی بسیار کم است و همه دوست دارند طبق ذائقهای که دارند غذا را میل کنند؛ تا زمانی که تهدیدی جدی و لحظهای برای سلامتی آنها به وجود بیاید. افرادی که کبد چرب دارند قبل از مواجهه با این بیماری پرهیز نمیکردند. افرادی که فشار خون دارند تا قبل از شناخت این بیماری نمک را کنار نگذاشته بودند. البته در بسیاری افراد هم اینگونه نیست و ما در مورد اکثریت جامعه صحبت میکنیم.
1 دیدگاه
[…] Source link […]