جاناتان سپس بعد از چند دقیقه سکوت گفت: «میخواهم بقیه عمرم را در کنار معشوقهام سپری کنم! و معشوقهی من ماجراجویی و سفر کردنه! اعتقادم اینه که دنیا انقدر جای خوبی نیست که تمام عمرمو بذارم برای یک فرد دیگه و نتونم از زندگیم لذت ببرم. من میدونم که این کار رو انقدر خوب انجام میدم که کسی نتونه مثل من انجامش بده چون من به این موضوع علاقه دارم و از تمام لحظات سفر لذت میبرم برای همین تک تک اونارو میبینم و به ذهنـــم میسپارم.»
آقای فکت پس از شنیدن صحبتهای جاناتان خیالش راحت شد و متوجه این شد که وقتش را تلف نمیکند.
سپس صحبتهایش را آغاز کرد: «قبل از همه چیز باید بدانی که اگر میخواهی کسب و کاری خوب و موفق داشته باشی بایستی بسترهای آن را با دقت و ریزبینی ایجاد کنی. بذار برات یک مثال بزنم! جند وقت پیش که برای طراحی وبسایت به یک تیم حرفهای مراجعه کردم موضوعی برایم خیلی جالب بود که فرد طراحی میگفت برای داشتن یک وبسایت خوب و وارد رقابت شدن با بهترینهای صنف خودت باید اول با نهایت دقت فقط و فقط بستر وبسایتت رو ایجاد کنی. این چیزیه که خیلی افراد کمی بهش اهمیت میدن و تو میتونی تا چند وقت دیگه در رتبهی اول کلمات کلیدی خودت قرار بگیری.»
«باید بگم که داشتن یک کسب و کار موفق به اینکه چطور پایه ریزیش میکنی وابستهست. اولین قدم اینه که ساختار کسب و کارت رو مشخص کنی و اینکه دقیقا بدونی قراره چه کاری انجام بدی!»
«لطفا این سه تا سوال رو از خودت بپرس که:
کسب و کار تو چه نیازی از مردم رفع میکنه؟
چرا مردم باید تورو انتخاب کنن یا فرق تو با بقیه چیه؟
هدف بلندمدت از راه اندازی این کسب و کار چیه؟»
جاناتان کمی در مورد سه سوال آقای فکت فکر کرد و گفت قبلا به جواب این سوالات رسیدم!
«جواب سوال اول اینه که من مردم رو با بخشهایی از طبیعت آشنا میکنم که کمتر کسی این جاها رو نشون میده!
من به مردم با تورهای تخصصی کمک میکنم تا در حرفهشون تجربهی بیشتری کسب کنن و من قصد دارم با برگزاری یک سری از تورهای جالب مردم رو سرگرم کنم! در کل من دوست دارم مردم در کنار کسب و کار من، حال خوبی رو تجربه کنن و این کار رو با تورهایی که برگزار میکنم انجام میدم.
اینکه چرا مردم باید کسب و کار من رو انتخاب کنن به خاطر همین تمایزهاست چون من کاری میکنم که بهشون خوش بگذره و به خودشون افتخار کنن که در سفرهای من هستن!
هدف منم اینه که دوست دارم یه روزی بهترین کسب و کاری رو داشته باشم که این کار رو تو دنیا انجام میده.»
آقای فکت که نکاتی کلیدی صحبتهای جاناتان را مینوشت گفت: « خوبه که همهی فکرات رو کردی! این، مسیر مارو خیلی راحتتر و کوتاهتر میکنه. ولی برای اینکه به هدفت برسی لازمه یک خصوصیت رو در خودت تقویت کنی و اونم اینه که به کمتر از هدفت قانع نشی و خروجی و فرایند کار برات خیلی مهم باشه! یعنی اگر بخوام طور دیگه این صفت رو بگم باید کاملا کمالگرا باشی. چه در کاری که انجام میدی و چه در هدفی که داری.
خیلی از افراد که برای جلسهی مشاوره به شرکت من وارد میشنُ نمیدونن چی میخوان و نمیخوان هیچ تلاشی براش بکنن. فقط بدون اینکه بدونن، میخوان کسب و کار موفقی داشته باشن که من ترجیح میدم باهاشون کار نکنم چون هم وقت من رو میگیرن و هم وقت خودشونو!»
«خب اگر مایل باشی با توجه به صحبتهایی که کردی یک سری تعاریف بهت میدم که متوجه مسیری که قراره طی کنیم بشی. اول از همه باید بدونی که برای موفق شدن در کسب و کارت و رسیدن به هدفی که داری چارهای به جز برند شدن نخواهی داشت و باید مردم رو از لحاظ حسی درگیر کسب و کارت کنی تا برای کارت روح و شخصیت بسازی. اینطوری مردم خیلی راحا میتونن باهاش ارتباط برقرار کنن.
اما برندسازی چیه؟ خیلی ساده اگر بخوام بگم برندسازی پاسخ تو به سوال اولته. البته در صورتی که به تک تک اونا عمل کنی. برند شدن در اصل وعدهایه که قراره بهش عمل کنی و بین مردم به عنوان یک کسب و کار قابل اعتماد جا میوفتی. البته فرایند برندسازی به اندازهی تعریفش راحت و ساده نیست.
جاناتان: «متوجه منظورتون نمیشم! عمل کردن به وعده چه پیچیدگی خاصی دارد؟»
آقای فکت: «کسب و کار تو فقط خودت نیستی و هر چیزی که مردم از کسب و کارت درک میکنن باید به اون وعدههایی که میدی عمل کنه. این یعنی از اتوبوس یا هواپیمایی که برای حمل و نقل استفاده میکنی تا حضورت در شبکه های اجتماعی و تکتک لحظات سفر باید به مردم حال خوب رو هدیه بدی و برای اینکار باید یک پروسهی طولانی رو طی کنی. به عبارت دیگه کسب و کار تو یک انسانه که علاوه بر داشتن صفات باطنی، نیاز به یک چهرهی باثبات داره تا مردم انقدر دوستش داشته باشن تا به همدیگه پیشنهادش کنن.»
جاناتان قسمت قبل
جاناتان قسمت بعد
رضارحیمی / مشاور برندینگ و بازاریابی
2 دیدگاه ها
[…] جاناتان قسمت قبل […]
[…] جاناتان قسمت بعد […]