بارها در مقالات مختلفی که در مجله یا وب سایت Mi منتشر شده است بیان کردهایم که برند همانند یک انسان است و برای موفقیت در یک برند لازم است شخصیت و صفات آن در کنار یکدیگر برای مخاطبین خودش جذابیت داشته باشد. با بررسی الگوهای رفتاری در انسانها و ساختار جلب اعتماد در ارتباطات میتوان این نکته را متوجه شد که هر گونه اعتمادسازی در پس ثبات شخصیتی رقم میخورد که این ثبات شخصیتی به شدت برای سایر انسانها و ارتباطات انسانی، جذابیت ایجاد مینماید. و با توجه به رابطهی انسان و برند میتوان همین الگو را در برند رویت کرد.
اما اینکه ثبات شخصیتی بواسطهی چه ابزاری شکل میگیرد نکتهی حائز اهمیت این مقاله است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد.
با بررسی شخصیت انسان و رفتارها و انگیزههای او میتوان پی برد که رفتاری در انسان علاوه بر احساس و منطق ریشهی دیگری دارد در بایدها و نبایدهای انسان میتوان آن را یافت و در اصل انسان را باید به سه وجه تقسیم نمود که علاوه بر منطق و احساس، بایدها و نبایدهایی وجود دارند که در انتخابها به انسان کمک میکند.
همچنین انگیزههای انسان برای انتخاب هر المان در سه حیطهی کلی تقسیم میشود که عبارتند از:
منفعت طلبی یا فرصت طلبی که ریشه در منطق انسان دارد.
علاقهمندی و گرایشات هیجانی که ریشه در احساس انسان دارد و از همه مهمتر دغدغهمندی، مسئولیتپذیری یا احساس تکلیف که ریشه در باید و نبایدهای انسان دارد.
نکتهی حائز اهمیت که منابع اطلاعاتی تا کنون (به هر دلیلی) به آن نپرداختهاند این است که قدرت این سه انگیزه در مقایسه با یکدیگر بسیار متفاوتند و میتوان طبق هورمونهای انگیزه بخش در بدن انسان، این سه انگیزه را تشریح نمود.
در حالت اول که انسانها انگیزه خود را بر اصول منطق شکل میدهند، میزان انگیزه ۱۰ برابر کمتر از حالتی است که انسانها بر اساس علاقهی خود فعالیت میکنند و در این حالت ۱۰ برابر کمتر از زمانی است که انسان احساس تکلیف میکند یا بر اساس باید و نبایدها انگیزهی خود را شکل میدهد.
از جهتی دیگر ذات و فطرت انسان نسبت به استقلال و مستقل بودن عکسالعمل مثبت نشان میدهد که بارها در مقالاتی چون “لذتطلبی یا راحتطلبی” و “چه انگیزهای شما را به سمت جلو هدایت میکند؟” اشاره کردهایم که برای استقلال در تصمیمگیری و انتخاب، لازم است انسان بر وجه سوم خود تکیه نماید.
که با دو مبحثی که مطرح شد میتوان نیاز انسان به قوانین داخلی، چه برای استقلال و چه برای ثبات که هر دو از یک جنس هستند، را درک نمود. حال تفاوت بین انسان و برند در ایجاد کاریزما، جذابیت و ثبات در چیست؟ باید گفت این دو هیچ تفاوتی در سرفصل ایجاد ارتباط و اعتماد با یکدیگر ندارند و هر دو بایستی به واسطهی مجموعهای از قوانین و سیستمهای تکرار پذیر، این ثبات و جذابیت را در خود شکل دهند. به همین دلیل در تمام نقاط دنیا و متدهای برندینگ اثرگذار، برند در اصل مجموعهای از قوانین است که بایستی در تمامی سطوح، توسط اجزای سازمان رعایت شود.